کد مطلب:27852 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

بی اعتنایی نسبت به آینده












بدین معنا كه باور كنیم پیامبر خدا خطر را احساس می كرد وموقعیّت آینده را به خوبی درمی یافت؛ امّا مسئولیّت و رسالتش را با فرجام زندگی اش تمام شده تلقّی می كرد و از آن جا كه خود در میان مردم نبود و خطری شخص او را تهدید نمی كرد و نیز از آن جا كه آنچه احتمالاً به وقوع می پیوست، با منافع شخصی وی - العیاذ باللَّه - در تضاد نبود، مردم را به خود وا نهاد و هیچ گونه طرحی را برای آینده نیفكند و...!

آیا می توان چنین تصوّری را برای سیاستمداری واقع نگر، انسانی هوشمند، تلاشگری آن سان، در ذهن پروراند؟!

آیا درباره پیامبرصلی الله علیه وآله، آن پیام آورِ سختكوشِ آرام ناپذیری كه خداوند، او را به آرامش دعوت كرده:«طه * مَآ أَنزَلْنَا عَلَیْكَ الْقُرْءَانَ لِتَشْقَی؛[1] طه * ما قرآن را بر تو نازل نكردیم تا به رنج اُفتی» و درباره تلاش بی امانش برای هدایت مردم چنین فرموده:«عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ؛[2] رنج شما بر او گران است و [ او] شیفته [ هدایت] شماست و به مؤمنان، رئوف و مهربان»، بزرگواری كه تدبیر كار امّت را در آخرین روزهای زندگی نیز فراموش نكرد و با تن تب آلود، به «تجهیز سپاه اسامه» فرمان داد، می توان چنین پنداری داشت؟!

آیا قصّه آكنده از غصّه خواستن «مركّب و قلم» برای نگاشتن امر نجات دهنده هماره امّت از گم راهی در لحظه های آخرینِ زندگی، كافی نیست تا این پندار را یكسره تباه بدانیم و مسكوت نهادن آینده امّت را جسارتی بر پیامبر خدا، آن ساحت پاك پیراسته از این همه؟!

در پرتو این همه، نمی توان فرض «سكوت» را به هیچ وجه درست دانست.









    1. طه، آیه 1 و 2.
    2. توبه، آیه 128.